You are here

انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد و جهت های ادراکی

مسئله: ما از مصداق واحد می توانیم مفاهیم متعددی دریافت کنیم. مثلا از خداوند می توانیم مفاهیم واحد بودن، عالم بودن، قادر بودن و ... را بفهمیم

از طرفی می دانیم که ذات خداوند واحد است و عالم بودن او عین قادر بودن او است و به همین ترتیب....

برخی متتبعین در فلسفه چون نتوانسته اند به این مسئله سر و سامانی بدهند و مجالی برای تبیین چگونگی انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد بیابند که در عین اینکه مسئله را روشن می کند، به این معانی و مفاهیم نیز اصالت بدهد و اینها را اعتباری و ساختگی نداند، سعی کرده اند با جداکردن مصداق و معنا از یکدیگر و اصالت دادن به مصداق و معنا به طور همزمان، ادعا کنند که دریافت مفاهیم متعدد از مصداق واحد بخاطر این است که این مصداق، معانی متعدد دارد. یکی از برداشت هایی که از این حرف شده این است که هم معنا و هم مصداق، حقیقتا در جهان خارج موجود است.

به نظر می رسد که این قوم به راه صواب نرفته اند و مفاد قضیه را با مفاد مصادیق خارجیه خلط کرده اند. ما چه تکثر معنایی در خارج ایجاد کنیم و چه اخذ مفاهیم متعدد از مصداق واحد - مثلا ذات خداوند- را مستلزم وجود جهات حقیقی متفاوت در ذات مصداق خارجی بدانیم دچار خطاهای متعددی می شویم که ابتدایی ترین این خطاها، تکثر در ذوات بسیطه و همچنین اجتماع نقیضین است.

اما راه حل مشکل چیست؟ به نظر می رسد که راه حل مسئله به ادراک کننده و دستگاه ادراکی وی و همچنین استعدادات نفسانی او باز می گردد. در حقیقت اینکه ما از خداوند عالمیت و قادریت و .... را می فهمیم به این علت است که ما مفاهیمی به نام عالمیت و قادریت و ... در ذهن داریم و برای اینها ویژگی های خاصی در نظر داریم. وقتی خواص ذات بسیط خداوند را بررسی می کنیم می بینیم که این ذات مقدس، همه ی این مشخصات را دارد و در نتیجه تحت این مفهوم خاص قرار می گیرد. به همین بیان، اگر ما از عالمیت و قادریت، عالمیت و قادریت حیوانی را ادراک کنیم، خداوند نه قادر است و نه عالم. 

پس انتزاع این مفاهیم متعدد از ذات واحد به این معنا نیست که آن ذات واحد جهات متعددی دارد یا اینکه معانی اصیل خارجی در کنار خود دارد -کما اینکه برخی متاخرین بر این باور استوار شده اند- بلکه به این معنا است که از مفاهیمی که در ذهن ما وجود دارد، این مفاهیم به لحاظ مصداقی بر این ذات مقدس قابل صدق می باشد.